یادش بخیر.
باهم رفتیم کوه، رفتیم بالا، جایی که هیشکی نبود. بعد یهو تگرگ و بارون شدید گرفت، منم کاپشن طوسیمو انداختم رو سرمون که خیس نشیم. بعدش فهمیدیم چتر داشتیم.
یادته رفتیم تو اون آلاچیق رستورانه، جورابامونو میگرفتیم رو آتیش که خشک بشه؟ چه روز باحالی بودا.:)
روزای باحال زیادی داشتیم سمانه، آدم بعضی وقتا باید بزنه کنار، از ماشین زندگی پیاده شه و یه نگاهی به روزای بد و خوبش بندازه. الان زدم کنار، خودت میدونی. نگاه میکنم به پشت سرمون خیلی خاطره های شیرین داریم، همش کنار تو رقم خورد که تنها عشق واقعی زندگیم بودی و هستی، تمام سعیمو میکنم هیچوقت از دستت ندم، آخه میدونی. خیلی دوستت دارم، شاید فک کنی چیزی عوض شده یا خیلی فکرای دیگه، ولی هیچی، هیچی عوض نشده.
تو واسه من همون دختر کوچولوی نازی که دلمو برد، دلم هنوزم دستته، کافیه مشتتو باز کنی و نگاش کنی، عشقمو عین روز اول نگه داشتم، مواظبش بودم، هرروز تمیزش کردم گرد و غبار نگیره.
یه چیزو هیچوقت یادت نره، اروین یا یه کاری نمیکنه یا وقتی کرد تا تهش هست و عاشق کاراشه.
چند روز دیگه ام که سالگردمونه، الان چیزی نمیگم که تو پست بعدی بگم، همون موقع:)
دوس داشتنی منی، بوووووس قندالووو دنیا میای، دنیامون عوض میشه...
فصل جدیدی از زندگی
کنار جاده، مزرعه قشنگ...
تو ,یه ,روز ,خیلی ,رفتیم ,داشتیم ,دلم هنوزم ,برد، دلم ,هنوزم دستته، ,دستته، کافیه ,کافیه مشتتو
درباره این سایت